این نه منم...نه من منم!

هیچ وقت فکرش از سه فرسنگی مغزم هم عبور نمی کرد

اما این بار عبور کرد

همیشه سعی می کردم که نباشد

اما بود

هیچ وقت نمی خواستم که بشود

اما شد

و من

آغاز شدم...

به دور از همه چشم ها،

به دور از همه دلواپسی ها،

و

به دور از من!

منِ دیروز را دور انداخته ام...انداختمش حوالی ناکجاآباد

من، منِ امروزم!

منِ امروزم را دوست دارم..!